- سیل گیر
- زمینی که سیل در آن جریان یابد سیل گیر
معنی سیل گیر - جستجوی لغت در جدول جو
- سیل گیر
- زمین گود و پست که سیل در آن جمع شود، سیلاب گیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه پیل گیرد کسی که پیل را بفرمان آرد ظنکه بر فیل غلبه کند: بکشتند فرجام کارش به تیر یکی آهنین کوه بد پیل گیر. (شا. لغ)
برده فروش وردک گیر
در آغوش گیرنده، شایسته بغل گرفتن
آنکه دیو را مغلوب سازد دیو بند، کسی که او را جن گرفته باشد مصروع
آزمند و حریص
آنکه پیش گیردکسی که جلوگیری کند آنکه مانع آید، پیش بند پیش دامن، لنگی که از کمر تا پایین بندند از جلو فوطه
زمینی پست که آب سیل در آن جمع شود: ما از شراب لعل به همت گذشته ایم سیلابگیر نیست زمین بلند ما. (صائب ظنند)
جائی که سیل از آنجا سرازیر شود
پدید آوردن سیب ایجاد سیب: چو از تخم سیب جز سیب گری نیاید
سیاه کردن
شیر گیرنده آنکه شیر را شکار کند و بگیرد، دلیر پر زور پر قوت نیرومند، مست
جایی که سیل از آنجا سرازیر شود، زمینی که بیشتر از جاهای دیگر از آن سیل جاری شود
فال بین، آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، طالع بین، فال گو
مقرّراتی، منضبط، آنکه بر دیگری سخت بگیرد، کسی که دیگران را در فشار و زحمت قرار بدهد، سخت گیرنده، آزمند، حریص
زمین گود و پست که سیلاب در آن جمع شود، سیل گیر، برای مثال ما از شراب لعل به همت گذشته ایم / سیلاب گیر نیست زمین بلند ما (صائب - لغت نامه - سیلاب گیر)
نخچیر گیر
مروینش کت پیشگوی اختری کندا
آنکه گول و نادان را گرفتار سازد، آنکه دیگری را احمق پندارد، آنچه احمق را باشتباه اندازد: کی شود محجوب ادراک بصیر زین سببهای حجاب گول گیر. (مثنوی)
گیرا گیر: نیست خالی بزم او از باش باش و نوش نوش نیست خالی رزم او از گیر گیر و های های. (منوچهری)
گرز گیری (زورخانه) عمل میل گرفتن: میل گیری چو کند غمزه آن چشم سیاه میل دردیده دشمن کشد از بیم نگاه. (گل کشتی)
زمینی پست که آب سیل در آن جمع شود
تعقیب کننده دنبال گیرنده، آنکه رد پای کسی را دنبال کند رد زناثر شناس: چون سرافه بن مالک آنجا (غار ثور) رسید و او پی گیری هول بود، اصرار ورزنده مصر، مداوم دنباله دار: درین راه کوششهای پی گیری از طرف دانشمندان بعمل می آید
کسی که آلات و ادواتی از نقره می سازد
رنگرزی که چیزی را با نیل رنگ می کند
آنچه گل چیزی را بگیرد، برای جلوگیری از پخش شدن گلهایی که بر اثر دوران چرخهای وسایل نقلیه (اتومبیل دوچرخه و غیره) بخارج پرتاب میشود آلتی در آنها تعبیه شده که بصورت قاب محدب دایره یی شکل روی چرخها را میپوشاند. گلگیر بوسیله مهره هایی که به بست گلگیر معروف است روی بدنه اتومبیل یا وسیله نقلیه دیگر نصب میشود. نوعی مقراض که بوسیله آن گل شمع و چراغ را گیرند: خاکساران زاغنیا محتاج همراهی نیند شمعدان گل کجا در بند گلگیر طلاست ک (عبدالغنی قبول)
دنبال کننده
((گِ))
فرهنگ فارسی معین
پوشش آهنی که بالای چرخ اتومبیل و دوچرخه و موتورسیکلت قرار می دهند برای جلوگیری از پاشیده شدن گل
آلتی شبیه قیچی که با آن زبانه شمع را می گیرند